سیره قرآنی امام حسین (ع)
امام حسین علیه السلام گوهر تابناک و چراغ درخشانى است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسانهاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانهاى که به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمهاى از حقیقتش دست یافت. امام حسین علیه السلام نه تنها شاگرد مکتب قرآن که عِدْل و شریک قرآن است از این روست که در فرازى از زیارتنامه شریفش مىخوانیم:
«السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛ سلام بر تو اى شریک قرآن»
و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.
اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمىشود، بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد؛ «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام علیهالسلام را به دمشق آورده بر نى حمل مىکردند، من پیش روى او بودم. شخصى سوره کهف را مىخواند تا رسید به آیه شریفه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛ آیا پنداشتى که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفتتر از اصحاب کهف، واقعه شهادت و بردن من بر نى است.»
و یا «سلمة بن کهیل» گوید: سر مطهّر را دیدم که بر نى این آیه را مىخواند: «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛ خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنواى داناست.»
رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله فرمودند:
«انى تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَیْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّى یَردِا عَلَىّ الحوض.»
حال که ائمه علیهم السلام چنین نسبت و خویشاوندى محکمى با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آنها کرامتها و فضیلتهاى قرآن و گنجهاى الهى نهفته است.»
«فیِهْم کوائِمُ القرآن و هُمْ کُنوُز الرَّحمان.»
در این نوشتار بر آنیم که فرازهایى از آیات نورانى قرآن را در سیره علمى و عملى آن امام همام جستجو کنیم و آیات این کتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم.
اگرچه ما را هرگز یاراى آن نیست که عمق شخصیت آن دریاى علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید ولى از باب عرض ارادات به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جملهاى را به تحریر در مىآوریم.
1. انس با قرآن
انس آدمى با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتى دارد که انسان براى آن چیز قائل است رهپویان راه یقین و سالکان وادى علم و معرفت از آنجا که محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند مىدانند و فقط دل در گرو او دارند، کتاب او را که پرتوى از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است، پر منزلت و تنها طریق هدایت مىدانند از اینرو با آن انس ویژهاى داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایى مىکنند.
قرآن کریم به لزوم این انس اشاره کرده است. از مؤمنان مىخواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحله انس را بپیمایند:
«فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛ هر آنچه برایتان امکان دارد قرآن بخوانید.»
در آیه دیگر آنانکه در قرآن اندیشه نمىکنند مورد نکوهش قرار داده، مىفرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آیا به آیات قرآن نمىاندیشند؟ یا بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است؟»
امام حسین علیه السلام انس ویژهاى با قرآن داشت چون منزلتى بزرگ براى آن قائل بود. نمونهاى از این منزلت را مىتوان در حکایت زیر مشاهده کرد:
«عبدالرحمان» به فرزند امام حسین علیه السلام «الحمدللَّه رب العالمین» را آموخت، وقتى که آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا کرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه مىتوان کار او را [تعلیم قرآن] با این پاداش مقایسه کرد؟!»
انس امام حسین با قرآن را مىتوان در تمام زوایاى زندگیش ملاحظه کرد، نصایح و مواعظش، سیره علمى و عملىاش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود.
آرى، اهلبیت و به ویژه امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبر(ص) و شاگرد مکتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متکى به قرآن نباشد حرکت و قیام حسینى از همان آغاز بر مبناى قرآن همراه بود. نه تنها ریشههاى این حماسه را مىتوان با قرآن به دست آورد، بلکه امام علیهالسلام خود با استناد به آیات قرآن حرکت خود را الهام گرفته از آن مىدانست که نمونههایى از آن را ذکر مىکنیم:
الف) در نخستین برخورد با والى مدینه، خود و اهلبیت(ع) را معدن رسالت و... معرفى مىکند و مىفرماید: «در حالى که یزید مردى فاسق و شرابخوار و ... است پس چگونه امام را شایسته است که با او بیعت کند.»
ب) هنگامى که مروان اصرار مىکند که والى مدینه از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد، امام علیهالسلام او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان مىدارد: «اِلَیک عَنّى، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارةِ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلى نَبیّه:
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.»
ج) آنگاه که با کاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین» و این همان دعایى است که حضرت موسى علیه السلام به هنگام خروجش با بنىاسرائیل آن را بر زبان جارى ساخت.
د) آنگاه که به مکه رسید این آیه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن یَهْدِیَنِى سَوَاءَ السَّبِیل» به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسى که هر دو در جهت کوبیدن بیداد و ظلم بود، تشبیه مىکند.
ه) پس از ورود به مکه نامهاى براى سران قبایل بصره نوشت و آنان را به کتاب خدا دعوت کرد: «وَ اَنا ادعوکم اِلى کتابِ اللَّه و سُنة نبیّهِ.»
و) وقتى که عصر پنجشنبه نهم محرم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت در آمد از برادرش اباالفضل علیه السلام درخواست مىکند که یک شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد:
«فَهُوَ یَعْلَمُ أنّى کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة و تلاوة کتابِهِ و کثرة الدَّعاء و الاستغفار»؛ و خداوند مىداند که من،نماز براى خدا و تلاوت قرآن و بسیارى دعا و استغفار را دوست مىداشتم.» امام آن شب به خیمه باز مىگردد و تمام شب را چنین مىکند.