سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیدالشهداء(ع) - آموزش دانشجویان




در حقیقت، کسی تو را دوست دارد که برایت چاپلوسی نکند و کسی تو را می ستاید که [ستایش خود را] به گوش تو نرساند . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:130240 .:. بازدید امروز:105 .:. بازدید دیروز:12

درباره خودم
سیدالشهداء(ع) - آموزش دانشجویان
آموزش دانشجویان
مطالب با دید آموزشی است و نکاتی درخصوص قرآن و ائمه اهل بیت(ع) در این وبلاگ درج می‏شود.
 

لینک به لوگوی وبلاگ
سیدالشهداء(ع) - آموزش دانشجویان
 

لوگوی دوستان
 

لینک دوستان
 

جستجو در متن وبلاگ

جستجو:
 

آرشیو
 

نغمه‌ها
 

با ما بگویید...ا
 

راضی هستید؟
 

وضعیت وبلاگ در یاهو
 

دیکشنری آنلاین
 
   اربعین
  • پنج شنبه 86/12/9 ساعت 3:52 عصر

    وبلاگ آموزش دانشجویان

    اربعین شهادت

    تجسم پاکبازی و اسوه از خودگذشتگی

    حضرت سیدالشهدا،

    امام حسین بن علی (علیهم السلام)

     و یاران فداکارش را به تمامی آزادگان، به خصوص شما دوست گرامی تسلیت عرض می نماید.


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       20صفر، اربعین حسینی
  • پنج شنبه 86/12/9 ساعت 3:51 عصر

    20صفر، اربعین حسینی

     

    به یاد اسارت آزادی‌بخش حضرت زینب(س) و کاروانیان داغدیده کربلا، آن وارثان شهادت و رسولان پیام خون و مهاجران بیداری آفرین، آن محمل‌نشینان افشاگر، آن صاحبان خطبه‌های آتشین و مفهوم‌دهندگان به «اربعین» ...

     

    زندان اشک گشته دوچشمانم

    افسوس، بهر گریه مجالی نیست

    حتی برای مرثیه گفتن هم،

    از فرط درد حادثه، حالی نیست

     

    ما کاروان رفته به تاراجیم

    مردانمان شناگر رود خون

    ما، رهروان قافله صبریم

    رسواگر فسانه هر افسون

     

    آرام و رام ظاهرمان، اما

    دریای سینه پر تب و طوفانی است

    رگهای عضو عضو سراپامان

    هر یک، بسان رود خروشانی است

     

    بر بام تیره‌گون و سیاه، آنشب

    فانوس ماه، در تب غم می‌سوخت

    بر پیکر تمامی آن یاران،

    ماه، از فروغ خویش کفن می‌دوخت

     

    ما غمگنان بی‌سر و سامان را

    از پیش کشته‌ها که شتاباندند

    شلاق را به گرده زخمی‌مان

    دیوانه‌وار، یکسره خواباندند

     

    در هجرتی سواره و آواره

    در موج خون، شبانه روان گشتیم

    ما، در شتاب قافله‌داری‌مان

    آهوی زخم‌خورده این دشتیم

     

    آن قطره‌های خون که به صحرا ریخت

    فریادهای خفته این خاک است

    این دشت، پر زلاله شود روزی

    دیگر نه جای هر خس و خاشاک است

     

    محصول این زراعت خونین را

    دستان سرخ قافله، خواهد چید

    چشم جهان، نتیجه این خون را

    در روزهای آتیه خواهد دید

     

    آنجا که هیچ بانگ و خروشی نیست

    ما خالق حماسه و فریادیم

    آنجا که نام خصم رود از یاد

    ما زندگان، همیشه فرا یادیم

     

    ما کشتی نجات غریقانیم

    در راه تیره، مشعل سوزانیم

    همواره تا زمین و زمان باقی است

    بر تارک سپهر، فروزانیم

     

    آنجا که نیست جرأت فریادی

    ما اهل رزم و عرصه پیکاریم

    در انتخاب عزت و آزادی

    ما وارث شهادت و ایثاریم

     

    در بطن این اسارت ما، خفته است

    آزادی تمام گرفتاران

    مرگ پرافتخار پدرهامان

    سرمایه حیات هدفداران

     

    فریاد و خشم و رنج و اسیری‌مان

    ما را سلاح کاری پیکار است

    بانوی قهرمان عرب "زینب"

    ما را بزرگ و قافله‌سالار است

     

    زان حامیان جبهه آزادی

    زان رهبران خلق ستمدیده

    در جمع ما نمانده بجز مردی

    بیمار و تب گرفته و رنجیده

     

    اما شفادهنده صد بیمار

    از ذلت و خرافه و نادانی

    "سجاد" در برابر حق، اما

    چون شیر شرزه در بر هر دانی

     

    آتشفشان خشم و خروش کین

    در قلبش انفجار خصومتها

    شمشیر مرگ‌ریز زبان او

    بر پای می‌کند چه قیامتها

     

    ما رهسپار شهر خموشانیم

    شهری که سایه‌بان زده از وحشت

    شاید به تازیانه یک فریاد

    بیدارشان کنیم از این غفلت

     

    در کوفه و دمشق، بپا سازیم

    طوفانی از وزیدن صرصرها

    هرجا که شهر خفته و تاریکی است

    روشن کنیم جلوه اخگرها

     

    از کار ما سزد که برآشوبد

    هر کاوه در برابر ضحاکی

    هر نور در باب شبکوری

    هر پاک، در برابر ناپاکی

     

    رفتیم پیشواز اسارتها

    تا کاخهای ظلم براندازیم

    تا در زمان قحطی حق‌جویان

    آبی به آسیاب حق اندازیم

     

    روایت انقلاب (جلد1) از جواد محدثی


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       یا رقیه(س)
  • پنج شنبه 86/12/9 ساعت 2:53 عصر

    رقیه(س) دختر خورشید

    رقیه(س) دختر خورشید است...
    رقیه(س) از تبار نور و از جنس آبی آسمان است. رقیه(س)، رقیه(س) است.
    رقیه(س) جلوه دیگری از شکوه و عظمت حماسه عاشورا است و حضور این کودک خردسال در متن نهضت سرخ حسینی بی هیچ شک و شبهه‌ای اتفاقی ساده و ناچیز نبوده است، چنانکه هر یک از کسانی که در واقعه نینوا حضور داشته‌اند، چون نیک بنگریم، حامل پیامی شگرف و شگفت بوده‌اند.
    به گواه تاریخ نگاران و مقتل نویسان رحلت شهادت‌گونه رقیه(س) اندکی پس از واقعه خونین کربلا در سال شصت و یکم هجری رخ داده است و در این هنگام وی سه یا چهار ساله بوده است. و نخستین نکته شگفت درباره رقیه(س)، شاید همین باشد که با چنین عمر کوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور کرد و به جاودانگی رسید، آنگونه که برادر شیرخوارش علی‌اصغر(ع) به چنین مرتبه‌ای نایل شد.
    مصائب و شدائدی را که رقیه(س) از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام متحمل می‌شود، آنچنان تلخ و دهشتناک است که وجدان هر انسان آزاده و صاحبدلی را می‌آزارد و قلب و روح را متأثر و مجروح می‌سازد. تحمل گرمای شدید کربلا همراه با تشنگی، حضور در صحنه شهادت خویشاوندان، اسارت و ناظر رفتارهای شقاوت آلود بودن، آزار و شکنجه‌ های جسمی و روحی فراوان، دلتنگی برای پدر در خرابه شام و ...
    نشانگر مصائب عظمایی است که یک کودک خردسال با جسم و روح لطیف خود با آن مواجه شده است. از دیگر سو همین قساوت سپاه یزید است که بر عظمت نهضت سترگ عاشورا می‌افزاید، زیرا حضرت امام حسین(ع) با شناخت و پیش‌بینی تمام این مصائب و شدائد به قیام در راه احیاء دین جد بزرگوار خویش قد علم فرمود و چنین دشواری‌هایی نتوانست هیچگونه خللی بر عزم استوار آن حضرت در راه آزمایش بزرگ الهی پدید آورد.
    رقیه(س) برهان بزرگ دیگری است بر حقانیت قیام امام حسین(ع) که تنها کسی می‌تواند چنین به مبارزه و مقابله با ستم برخیزد که مقصدی الهی داشته باشد،
    و رقیه(س) برهان بزرگ دیگری است بر مظلومیت عترت پاک پیامبر(ص) و رسواکننده سیاهکارانی است که داعیه جانشینی رسول خدا(ص) را سردادند.
    و رقیه(س) برهان بزرگ دیگری است برای آنکه اوج توحش و سنگدلی دژخیمان دستگاه بنی‌امیه برای همیشه تاریخ به اثبات بماند و رقیه(س) فاتح شام و سفیر بزرگ عاشورا در این سرزمین است،
    و رقیه(س) برهان بزرگ دیگری است بر این حقیقت بزرگ که حق بر باطل پیروز خواهد شد و اینک پس از قرنهای متمادی آنانکه به مرقد مطهر آن حضرت در شام مشرف می‌شوند به عینه تفاوت میان مقام و مرتبه این کودک سه ساله را با خلیفه جابری چون یزید درمی‌یابند.

    http://ashora28.parsiblog.com/


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       یا زینب(س) ادرکنی
  • چهارشنبه 86/12/8 ساعت 8:53 صبح

    سلام علی قلب زینب الصبور

     

    السلام علیک یا ام المصائب !

     سلام برقلب صبور تو وزبان شکور تو .

     

     سلام خیمه نشینانی که بوی نمی  از دود خیمه های سوخته را اسشمام نکرده‌اند تا چه رسد که بدانند تو که هستی و چه هستی.

     سلام غافلانی که هنوز در تفسیر عطش مانده‌اند؛ پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

     ای کاش می شد حکایتهای غربت و اسارت را از زبان دل تو می‌شنیدیم و ذره‌ای درک می‌کردیم!

     حکایتهایی با واژگان تکراری . آتش و دود،کوچه و بازار،سیلی و تازیانه، رخسار کبود،طشت، تیر باران، وداع، ظلم،صبر و تحمل و...

     آری! واژگانی که قبل از ورود به کربلا ذهن تو را زخم کرده بود.

     ای کاش خود می گفتی که چه شد؟

     چه شد که بین هشتاد و پنج شمع سوخته، تو پروانه محفل شدی؟

     چه شد که خون از چوبه کجاوه جاری شد؟ مگر تاکنون ماه گرفتگی را ندیده بودی؟

     چه شد که سه ساله رفیق نیمه راه شد؟ شاید رفیق نیمه راه به او رسیده بود؟!

     شام با تو چه تقدیر کرد که ندبه بهترین عزادارت شده الشام الشام الشام؟

     بوسیدن سر و صورت،سینه و گردن را از جدت آموختی. تو بگو بوسیدن رگهای خونین را از کی؟

     نشسته نماز خواندت،خاک آلودگی چادرت،رخسار کبودت و دفاع از امام زمانت را از مادرت به ارث بردی. رخ به خون آراستنت  از کی؟

      مگر عاشورا یک روز نبود؟ پس چرا هر روز و شب تو عاشورایی بود؟

     شاید اگر دست سرد برادر بر سینه گداخته تو قرار نمی‌گرفت تو نیز بسان مادرشهیده ات جان را به پای امام زمانت فدا می کردی!

     آری.همانا که مصیبت و درد، فرزندان تواند!

     به حقیقت که کسی تا نون باری به سنگینی بار سفر عشق تو به دوش نکشیده.

     تو فرهنگ نامه صبر و استقامتی.

     عشق را تو معنا می کنی و فداکاری طفل نوآموز دبستان توست.

     

      «کتاب ایثار،به امضای توست          رساله عشق به فتوای توست

      در این رساله نکته‌ای بارز است     عاشق اگر سر شکند جایز است»*

    به امید لحظه هایی که دل ما هم بسان خیمه های عصر عاشورا در سوز تو بسوزند!

     

    *شعر:علی انسانی

      متن :خادم خیمه 


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       السلام علیک یا انصار دین الله
  • دوشنبه 86/12/6 ساعت 8:17 صبح

     اخلاق کریمانه شاگرد مکتب قرآن، حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع)

    سخاوت، عفو و گذشت، احسانگرى و دستگیرى بینوایان نمودهایى از اخلاق کریمانه‏اى است که در جاى جاى قرآن مى‏توان آنها را جست و امام حسین، شاگرد مکتب قرآن تجسم عینى این صفات و اوصاف دیگر قرآنى است.

    گذشت

    گذشت عالى‏ترین کرامت انسانى است به ویژه آنکه آدمى قدرت بر انتقام نیز داشته باشد. آموزه‏هاى قرآنى نه تنها به عفو در مقابل بدى تأکید دارند، بلکه در سطحى بالاتر توصیه مى‏کند که جواب را با خوبى پاسخ دهید:

    «وَ أَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى‏؛ گذشت کردن شما به تقوى‏ نزدیک‏تر است.»

    وَلَا تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن؛

    و نیکى با بدى یکسان نیست [بدى را] به آنچه بهتر است دفع کن.»

    «عصام بن المصطلق» گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن على علیه‌السلام را مشاهده نموده و خوش‏نامى و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونه‏اى که حسدى که در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟

    ایشان فرمود: آرى. شروع کردم به شتم و سب او و پدرش، حسین علیه‌السلام نگاهى رئوفانه به من کرد و فرمود:

    «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم. بسم اللَّه الرحمن الرحیم * خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِین.»

    آنگاه فرمود: آرام باش و براى من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن اگر از ما یارى مى‏خواستى ما تو را کمک مى‏کردیم و اگر طالب حمایت بودى، تو را پشتیبانى مى‏نمودیم و اگر هدایت و ارشاد طلب مى‏کردى تو را رهنمون مى‏شدیم...

    عصّام مى‏گوید آثار ندامت و پشیمانى در چهره‏ام نقش بست. آنگاه امام فرمود:

    سرزنشى بر تو نیست خداوند تو را مى‏بخشاید که مهربان‏ترین مهربانان است. آیا تو اهل شامى؟

    گفتم: بلى،

    گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نیازى داشتى با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هرچه مى‏خواهى به بهترین وجهى آن را بیابى.

    عصّام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فکر کردم که در سرتاسر زمین محبوب‌تر از او و پدرش نزد من هیچ کس وجود ندارد.»

    دست‏یابى حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به آب و نیاشامیدن آن، جان‏فشانى دو تن از یاران امام علیه السلام در ظهر عاشورا که جهت اقامه‏ نماز تن خود را سپر بلاى آن حضرت ساختند و به شهادت رسیدند، ارادتهایى که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند، نگذاشتند که از بنى‏هاشم وارد میدان شود و بنى‏هاشم نیز تا زنده بودند نگذاشتند امام علیه السلام وارد میدان شود و ... همه و همه نمونه‏هایى بى‏مانند ایثارند که در قیام امام حسین جلوه‏گر شد.


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       یا زینب(س)
  • شنبه 86/12/4 ساعت 8:49 صبح

    غزل محمود حبیبی کسبی را با هم می‌خوانیم:

    این سو تنی افتاده بی‌سر، پس سرت کو؟

    آن سو سری بر نیزه بی‌تن، پیکرت کو؟

    خواهر، برادر را به صورت می‌شناسد

    یا لا اقل از یک نشان..! انگشترت کو؟

    پیکر به پیکر گشته‌ام گودالها را

    ای شهریار نی‌سواران لشکرت کو؟

    قرآن به روی نیزه می‌خوانی شگفتا !

    رَحلت نمایان است اما منبرت کو ؟

    کوچک شمارند آب دریا را بزرگان

    دریای عطشان، اکبرت کو؟  اصغرت کو ؟

    چشمان خون آلوده‌ات بر نی‌سوارند

    آن چشمه جاری ز حوض کوثرت کو ؟

    وقتی سرت را نیزه‌ها بر سر گرفتند

    تا در بغل گیرد تنت را مادرت کو ؟


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       یا سیدالشهدا(ع)
  • شنبه 86/11/27 ساعت 11:4 صبح

    سیره قرآنی امام حسین (ع)

    امام حسین علیه السلام گوهر تابناک و چراغ درخشانى است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسانهاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانه‏اى که به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره‏ ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمه‏اى از حقیقتش دست یافت. امام حسین علیه السلام نه تنها شاگرد مکتب قرآن که عِدْل و شریک قرآن است از این‏ روست که در فرازى از زیارتنامه‏ شریفش مى‏خوانیم:

    «السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛ سلام بر تو اى شریک قرآن»

    و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.

    اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمى‏شود، بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد؛ «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام علیه‌السلام را به دمشق آورده بر نى حمل مى‏کردند، من پیش روى او بودم. شخصى سوره‏ کهف را مى‏خواند تا رسید به آیه‏ شریفه‏ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛ آیا پنداشتى که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفت‏تر از اصحاب کهف، واقعه‏ شهادت و بردن من بر نى است.»

    و یا «سلمة بن کهیل» گوید: سر مطهّر را دیدم که بر نى این آیه را مى‏خواند: «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛ خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنواى داناست.»

    رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله فرمودند:

    «انى تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَیْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّى‏ یَردِا عَلَىّ الحوض.»

    حال که ائمه علیهم السلام چنین نسبت و خویشاوندى محکمى با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آنها کرامتها و فضیلتهاى قرآن و گنجهاى الهى نهفته است.»

    «فیِهْم کوائِمُ القرآن و هُمْ کُنوُز الرَّحمان.»

    در این نوشتار بر آنیم که فرازهایى از آیات نورانى قرآن را در سیره‏ علمى و عملى آن امام همام جستجو کنیم و آیات این کتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم.

    اگرچه ما را هرگز یاراى آن نیست که عمق شخصیت آن دریاى علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید ولى از باب عرض ارادات به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جمله‏اى را به تحریر در مى‏آوریم.

    1. انس با قرآن‏

    انس آدمى با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتى دارد که انسان براى آن چیز قائل است ره‏پویان راه یقین و سالکان وادى علم و معرفت از آنجا که محبوب‌ترین محبوب را ذات اقدس خداوند مى‏دانند و فقط دل در گرو او دارند، کتاب او را که پرتوى از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است، پر منزلت و تنها طریق هدایت مى‏دانند از این‏رو با آن انس ویژه‏اى داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایى مى‏کنند.

    قرآن کریم به لزوم این انس اشاره کرده است. از مؤمنان مى‏خواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحله‏ انس را بپیمایند:

    «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛ هر آنچه برایتان امکان دارد قرآن بخوانید.»

    در آیه‏ دیگر آنانکه در قرآن اندیشه نمى‏کنند مورد نکوهش قرار داده، مى‏فرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى‏ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آیا به آیات قرآن نمى‏اندیشند؟ یا بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است؟»

    امام حسین علیه السلام انس ویژه‏اى با قرآن داشت چون منزلتى بزرگ براى آن قائل بود. نمونه‏اى از این منزلت را مى‏توان در حکایت زیر مشاهده کرد:

    «عبدالرحمان» به فرزند امام حسین علیه السلام «الحمدللَّه رب العالمین» را آموخت، وقتى که آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا کرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه مى‏توان کار او را [تعلیم قرآن] با این پاداش مقایسه کرد؟!»

    انس امام حسین با قرآن را مى‏توان در تمام زوایاى زندگیش ملاحظه کرد، نصایح و مواعظش، سیره‏ علمى و عملى‏اش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود.

    آرى، اهل‏بیت و به ویژه امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبر(ص) و شاگرد مکتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متکى به قرآن نباشد حرکت و قیام حسینى از همان آغاز بر مبناى قرآن همراه بود. نه تنها ریشه‏هاى این حماسه را مى‏توان با قرآن به دست آورد، بلکه امام علیه‌السلام خود با استناد به آیات قرآن حرکت خود را الهام گرفته از آن مى‏دانست که نمونه‏هایى از آن را ذکر مى‏کنیم:

    الف) در نخستین برخورد با والى مدینه، خود و اهل‏بیت(ع) را معدن رسالت و... معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «در حالى ‏که یزید مردى فاسق و شرابخوار و ... است پس چگونه امام را شایسته است که با او بیعت کند.»

    ب) هنگامى که مروان اصرار مى‏کند که والى مدینه از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد، امام علیه‌السلام او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان مى‏دارد: «اِلَیک عَنّى، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارةِ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلى‏ نَبیّه:

    «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا.»

    ج) آنگاه که با کاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِ‏ّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین» و این همان دعایى است که حضرت موسى علیه السلام به هنگام خروجش با بنى‏اسرائیل آن را بر زبان جارى ساخت.

    د) آنگاه که به مکه رسید این آیه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى‏ رَبِّى أَن یَهْدِیَنِى سَوَاءَ السَّبِیل» به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسى‏ که هر دو در جهت کوبیدن بیداد و ظلم بود، تشبیه مى‏کند.

    ه) پس از ورود به مکه نامه‏اى براى سران قبایل بصره نوشت و آنان را به کتاب خدا دعوت کرد: «وَ اَنا ادعوکم اِلى‏ کتابِ اللَّه و سُنة نبیّهِ.»

    و) وقتى که عصر پنج‏شنبه نهم محرم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت در آمد از برادرش اباالفضل علیه السلام درخواست مى‏کند که یک شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد:

    «فَهُوَ یَعْلَمُ أنّى کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة و تلاوة کتابِهِ و کثرة الدَّعاء و الاستغفار»؛ و خداوند مى‏داند که من،نماز براى خدا و تلاوت قرآن و بسیارى دعا و استغفار را دوست مى‏داشتم.» امام آن شب به خیمه باز مى‏گردد و تمام شب را چنین مى‏کند.


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       امام خمینی(ره) احیا کننده نهضت امام حسین (ع)
  • یکشنبه 86/11/14 ساعت 3:41 عصر

    امام خمینی(ره) احیا کننده نهضت امام حسین (ع)

    امام خمینی(ره) عاشورا را زنده کرد و حسین‌بن‌علی(ع) را از آن زوایای تاریک تاریخ که گرد و غبار در طول قرون، چهره تابناکش را پشت ابرهای تیره مخفی ساخته بود، وارد صحنه کرد.

    هفده سال قبل بود که ناگهان عاشورا رنگ دیگری به خود گرفت. در عاشورای دو روز قبل از 15 خرداد سال 42، جملات نوحه‌گری و سینه‌زنی همه ساله، در آن سال ناگهان به شعارهای تند علیه طاغوت زمان، علیه ظلم و ستمگری تبدیل شد و دیدیم همان هیئتهای متفرق که در گوشه و کنار محلات همه ساله بیرون می‌آمدند و به سر و سینه می‌زدند، اما دشمن بر آنها مسلط بود و هیچگاه مشتشان را در برابر دشمن پرخاشگرشان گره نمی‌کردند و همیشه به سر خودشان می‌زدند، در آن سال ناگهان مردم حسینی مشتهایشان را به سوی دشمن ستمگر خود گره کردند و حرکت دادند و آن شعار معروف را سر دادند که:

    خمینی خمینی خدانگهدار تو

    بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو

    همان نیروهایی که سالیان دراز بر باد می‌رفتند و این سرمایه‌های عظیم نابود می‌شد و کسی خبر نداشت که چگونه این نیروهای عظیم در بطن جامعه شیعه و در بطن جامعه اسلامی وجود دارد، ناگهان این نیروها بالا آمد و به صورت یک موج و یک اعتراض شد و به صورت یکپارچه گره شد و دشمن را لرزاند. لذا رهبر را در شب دوازدهم محرم که همان شب پانزدهم خرداد بود، دستگیر کردند و روز بعد مردم تظاهرات عظیمی به راه انداختند و دشمن هم حمله شدید و کشتار فجیع و سهمگین و وحشیانه‌ای به راه انداخت.

    آن روز عده‌ای می‌گفتند این حرکتها برای چیست؟ این مشت به سندان کوبیدن است. ما با دست تهی در برابر چه کسی مقاومت کنیم؟ برویم باز هم برگردیم به گوشه مساجد و تکیه‌های خودمان و همانجا زمزمه کنیم و توسل داشته باشیم همین و همین.

    چرا بیرون آمدیم و چرا مبارزه و پرخاش کردیم؟ عده‌ای بنا کردند سمپاشی که بعد از شهادت حسین‌بن علی(ع) می‌کردند. عده‌ای از مردم هم که ظاهراً مسلمان بودند، اما روح اسلامی در شریان آنها جریان نداشت، آنها هم می‌گفتند چرا حسین‌بن علی(ع) رفت؟ و چرا فرزندان و یاران خود را به کشتن داد؟ مگر توانست با هفتاد و دو نفر در برابر آن خیل عظیم دشمن ایستادگی کند؟ اما نمی دانستند از همان روزی که خون حسین‌بن‌علی(ع) بر سرزمین کربلا پایه حکومت طاغوت یزید ریخت و خاندان آن حضرت ایستاده بودند و می‌دیدند که حضرت زینب(س) بالای سر برادرش آمده و با او زمزمه می کند، منقلب شدند و آن دگرگونی روحی و شرمندگی آغاز شد. بعد قدم به قدم هر کلامی که زینب(س) می‌گفت، ام‌کلثوم می‌گفت، امام سجاد(ع) در مسجد شام می‌فرمود و نیز گریه‌ها و عزاداریها و خطبه‌های آنها حامل پیامی بود که این قطرات خون شهیدان را بر سر و روی مردم مرده و خواب‌آلوده عصرشان پاشید و خون شهید در رگ و پوست این امت به جریان افتاد و چیزی نگذشت که موج این حرکت به تدریج دودمان بنی‌امیه را بر باد داد.

    مردم ما هم به دنبال شهدایی که داده بودند مرتب این طرف و آن طرف تظاهرات بود، کشتار بود، دژخیمان حمله می‌کردند و عده‌ای نگران بودند که محرم چه خواهد شد؟ و امام درباره محرم چه دستوری خواهند داد؟ چند روزی به محرم مانده بود که بیانیه امام صادر شد. امام در این بیانیه فرمود:

    محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر است.

    مو بر بدنها راست شد که امام چه فکری برای این مردم کرده است؟ چگونه می‌خواهد مردم را جلوی گلوله بفرستد؟ می‌خواهد در ماه محرم سیل خون راه بیندازد؟

    به دنبال این بیان امام جلسات ما پرشکوه، پر حرارت و پرتپش و چقدر جالب برپا شد. در تاسوعا و عاشورا چه راهپیمایی عظیم و اجتماع باشکوهی برپا شد در میان حمله دشمن و در قلب توطئه دشمن در سراسر کشور، میلیونها نفر به راه افتادند. همه یکپارچه و همه با یک شعار و با یک پیام و همه در یک قیام.

    به خوبی ملموس و محسوس بود که چگونه عاشورا و تاسوعا سرنوشت‌ساز است. پشت دشمن را لرزاند. بالاخره معلوم شد که حسین‌بن‌علی(ع) رهبر عظیم‌الشان عدالت گستر و انقلابی اسلام چگونه الهام داد و چگونه جامعه را بسیج کرد. آری، نهضت ما بیش از هر چیز از حادثه کربلا جان گرفت و از آنجا مایه گرفت و تغذیه و هدایت شد و معلوم شد که بیش از همه، حادثه کربلا سرمشق و راهگشا و الهام‌بخش ما به سوی پیروزی بود و به هر حال به یاری خدا و با اعتماد بر او، با همبستگی همه مردم مسلمان بر دشمن پیروز شدند.

                                         برگرفته از پیش‌شماره سوم نشریه مهتدین (ماهنامه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه) ـ با تلخیص


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       ظلم‏ستیزی
  • شنبه 86/11/13 ساعت 2:13 عصر

    امام حسین(ع) مظهر خشم خدا در برابر مفسدان

    امام حسین(ع) در زندگی‌اش، حتی قبل از آنکه ماجرای کربلا را آغاز کند، مظهر خشم خدا در برابر ظالمان بود.

    معاویه در یک نامه، به خیال خود، امام را نصیحت کرد که: گویا شنیده‌ام با این و آن رابطه برقرار کرده‌ای؛ کسانی با تو آمد و شد دارند و گویا خیال فتنه‌انگیزی و ایجاد تفرقه در بین امت اسلام داری. من تو را بیم می‌دهم از آنکه مبادا خود را در فتنه گرفتار سازی و دست به تفرقه‌افکنی در بین امت اسلام بزنی!

    اما آن حضرت در پاسخ نامه فرازهایی را اشاره کرد؛ از آن جمله فرمود: تو به من گفته بودی که من خود را در فتنه نیفکنم و گرفتار فتنه نکنم؛ در حالی که ریشه فتنه تو هستی و اصلا مظهر فتنه و سرچشمه فساد تو هستی. تو گفته ای که من به فکر در افتادن با تو نباشم، من می‌ترسم اگر چنانچه به این فکر نباشم، مسئول باشم. اگر من در فکر مبارزه با تو نباشم، در پیشگاه خدا احساس نافرمانی و عصیان می کنم. مگر تو نبودی که حجربن‌عدی و یاران دلاور و مبارزش را که جز حق نمی‌گفتند، شهید کردی؟ مگر تو نبودی که فرمان دادی هرکس بر دین علی(ع) است او را از حکومت عزل و برکنار کنند و حقش را بگیرند و حقوقش را قطع کنند؟ مگر دین علی(ع) جز دین خداست؟ مگر دین علی(ع) جز دین محمد(ص) و جز دین قرآن است؟ تو با حق درافتادی.

    حضرت در این نامه معاویه را مورد هجوم قرار داد که از همان ابتدا پیدا بود حسین‌بن‌علی(ع) سر ناسازگاری با طاغوت و با ظلم را دارد.


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       به نام آنکه هستی نام از او یافت
  • پنج شنبه 86/11/11 ساعت 7:56 عصر

    ناله کــن ای دل که ماه ماتــم است

    سینه ها پر سوز و دلها پر غم است

    گریـه کـن ای دیــده چون ابـر بهـــار

    گر نـــداری اشــک، خـون دل ببــــار

    درشگفتـم این غـم عظمای کیست

    کز غمش روح‌الامین هم، خون گریست

    لشگر غم گشته در دلها مقیم

    روی داده، رویدادی بس عظیم

    بس که می‌باشد عظیم این رویداد

    چرخ گــردون هم زچرخـش اوفتـــاد

    این چه غوغایی است کز گردون گذشت

    در تزلزل اوفتاده کوه و دشـت

    عالمی آتش زده چون صاعقه

    بس که می‌باشد عظیم این واقعه

    از تـأثـر دیــده ریــزد ژالـه‌هـا

    وز تأسف خیزد از دل ناله‌ها

    رشته غم این تار دردآلود را

    کز شرار خود بسوزد پود را

    سینه‌ها را سوز اجباری بود

    چشم‌ها را چشمه‌ها جاری بود

    این چه شور و این چه آشوب و غم است

    ایـن چه درد و این چه رنـج و ماتــم است

    این چه نوحه این چه شور و شیون است

    کز بیان آن زبانها الکن است

    سوز دل را درد چاره می‌کند

    قلبــها را پــاره پــاره می‌کند

     

                                          حسن ژولیده نیشابوری


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       1   2      >

  •    لیست کل یادداشتهای این وبلاگ
     
    جلوگیری از تفرقه
    یا ارحم الراحمین
    معلم قرآن
    یا حسین(ع)
    «ادامه مطلب» یا حسین (ع)
    قرآن برای همه
    جملات کوتاه از آدمهای بزرگ
    سخنی با خدا
    یا حسین شهید درود خدا بر تو و خاندان پاکت
    بسم الله
    تابلو
    دیدگاه امام خمینی(ره) درخصوص قرآن
    [عناوین آرشیوشده]