سلام علی قلب زینب الصبور
السلام علیک یا ام المصائب !
سلام برقلب صبور تو وزبان شکور تو .
سلام خیمه نشینانی که بوی نمی از دود خیمه های سوخته را اسشمام نکردهاند تا چه رسد که بدانند تو که هستی و چه هستی.
سلام غافلانی که هنوز در تفسیر عطش ماندهاند؛ پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ای کاش می شد حکایتهای غربت و اسارت را از زبان دل تو میشنیدیم و ذرهای درک میکردیم!
حکایتهایی با واژگان تکراری . آتش و دود،کوچه و بازار،سیلی و تازیانه، رخسار کبود،طشت، تیر باران، وداع، ظلم،صبر و تحمل و...
آری! واژگانی که قبل از ورود به کربلا ذهن تو را زخم کرده بود.
ای کاش خود می گفتی که چه شد؟
چه شد که بین هشتاد و پنج شمع سوخته، تو پروانه محفل شدی؟
چه شد که خون از چوبه کجاوه جاری شد؟ مگر تاکنون ماه گرفتگی را ندیده بودی؟
چه شد که سه ساله رفیق نیمه راه شد؟ شاید رفیق نیمه راه به او رسیده بود؟!
شام با تو چه تقدیر کرد که ندبه بهترین عزادارت شده الشام الشام الشام؟
بوسیدن سر و صورت،سینه و گردن را از جدت آموختی. تو بگو بوسیدن رگهای خونین را از کی؟
نشسته نماز خواندت،خاک آلودگی چادرت،رخسار کبودت و دفاع از امام زمانت را از مادرت به ارث بردی. رخ به خون آراستنت از کی؟
مگر عاشورا یک روز نبود؟ پس چرا هر روز و شب تو عاشورایی بود؟
شاید اگر دست سرد برادر بر سینه گداخته تو قرار نمیگرفت تو نیز بسان مادرشهیده ات جان را به پای امام زمانت فدا می کردی!
آری.همانا که مصیبت و درد، فرزندان تواند!
به حقیقت که کسی تا نون باری به سنگینی بار سفر عشق تو به دوش نکشیده.
تو فرهنگ نامه صبر و استقامتی.
عشق را تو معنا می کنی و فداکاری طفل نوآموز دبستان توست.
«کتاب ایثار،به امضای توست رساله عشق به فتوای توست
در این رساله نکتهای بارز است عاشق اگر سر شکند جایز است»*
به امید لحظه هایی که دل ما هم بسان خیمه های عصر عاشورا در سوز تو بسوزند!
*شعر:علی انسانی
متن :خادم خیمه