سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلام بر علمدار کربلا - آموزش دانشجویان




[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:127994 .:. بازدید امروز:48 .:. بازدید دیروز:5

درباره خودم
سلام بر علمدار کربلا - آموزش دانشجویان
آموزش دانشجویان
مطالب با دید آموزشی است و نکاتی درخصوص قرآن و ائمه اهل بیت(ع) در این وبلاگ درج می‏شود.
 

لینک به لوگوی وبلاگ
سلام بر علمدار کربلا - آموزش دانشجویان
 

لوگوی دوستان
 

لینک دوستان
 

جستجو در متن وبلاگ

جستجو:
 

آرشیو
 

نغمه‌ها
 

با ما بگویید...ا
 

راضی هستید؟
 

وضعیت وبلاگ در یاهو
 

دیکشنری آنلاین
 
   سلام بر علمدار کربلا
  • شنبه 86/10/29 ساعت 8:31 عصر

    "واپسین لحظات سردار وفا"

     

    وقتی عباس تنهایی امام حسین (علیه السلام) را دید، نزد برادرش رفت و عرض کرد: "برادر جان اجازه میدان می دهی؟" در این هنگام امام حسین (علیه السلام) گریه شدیدی نمود و سپس فرمود: "برادرم تو علمدار سپاه من و موجب همبستگی ما هستی" ... عباس (علیه السلام) عرض کرد: "جان برادر فدای تو ای آقای من! دیگر سینه ام از زندگی دنیا به تنگ آمده است و می خواهم از این منافقین انتقام گیرم." امام حسین (علیه السلام) فرمودند: "حالا که به میدان می روی، پس اندکی آب برای این کودکان تهیه کن." راوی می گوید: "هنگامی که امام حسین (علیه السلام) به برادرش اذن میدان داد، عباس (علیه السلام) چون کوهی عظیم و در حالی که قلبش همانند صخره ای مستحکم استوار بود، برای مبارزه برخاست؛ چرا که او سواری شجاع و پهلوانی دلاور بود و در پرتاب نیزه و شمشیرزنی در میدان مبارزه با کفار، جسارت فراوانی داشت."

     

    عباس با دلی قوی، دشمنان بسیاری را که مانع دسترسی به آب بودند، متفرق نمود و به روایت بعضی از مورخان، تا شش مرتبه لشکر به او هجوم آورد که نگذارد آب بردارد، ولی او آنها را دور کرد و سرانجام آنها را از کنار فرات دور ساخت و به چابکی مشک را پر از آب نمود.

     

    هنگامی که از کنار فرات بیرون آمد، کوتاهترین مسیر را به سمت خیمه ها انتخاب نمود. در این میان، دشمن بر او حمله ور شد و او را تیرباران کرد تا اینکه تیر سرتاسر بدنش را پوشاند. با این حال او به دشمن حمله می کرد و بسیاری از آنها را هلاک نمود. به روایت ابومخنف صد و هشتاد سوار از دشمنان را به قتل رسانید و پیوسته این رجز را می خواند:

     

    "من از مرگ آن هنگام که بانگ بر می دارد بیمی ندارم تا اینکه پیکر من نیز در میان دلیر مردان به خاک افتد.

    جانم به فدای جان پاک و مطهر محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)،

    منم عباس که کارم سیراب سازی تشنگان است. و از مرگ و مصیبت در مصاف با دشمن هراس ندارم. "(1)

     

    پس زید بن ورقا به کمک شخصی دیگر در پشت نخلی کمین کرد و شمشیری بر دست راست او زد و دست مبارکش را قطع کرد. عباس(علیه السلام) به چابکی شمشیر را به دست چپ گرفت و بر آن قوم حمله کرد و در حالی که مشک را بر پشت انداخته بود، می جنگید و اینچنین رجز می خواند:

     

    "به خدا سوگند اگر (چه) دست راستم را قطع کردید، ولی من همیشه حامی دین خود هستم.

    و از امامی که دارای یقین راست و درست بوده و نواده پیامبر پاک و امین است حمایت میکنم."(2)

     

    او آن قدر جنگ نمود تا در اثر عطش، زخم بسیار، کثرت تیرها و رفتن خون زیادی از بدن شریفش و قطع دست مبارکش ضعف بر او وارد گشت. با این وجود دلیرانه دشمنان را دور می کرد و به مسیر ادامه می داد، تا آنکه حکیم بن الطفیل الطائی که در پشت نخل دیگری کمین کرده بود، دست چپ او را نیز از بدن جدا کرد. پس در این حال لحن کلام را تغییر داد:

     

    "ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبار (جبران کننده) مژده باد،

    همراه پیامبری که سروری برگزیده است. آنها دست چپم را از روی ظلم جدا کردند،

    پروردگارا آنان را وارد آتش سوزان کن."(3)

     

    پس تیری به مشک آب خورد و آبها به زمین ریخت و مقصودش نقض شد و این در حالی بود که از دو دست مبارکش خون فوران می کرد. پس بر آن مظلوم حمله کردند. در این حالت عباس (علیه السلام) متحیر ماند، چرا که نه آب دارد که به سمت خیمه رود و نه دست دارد تا با دشمن جنگ کند و نه غیرت او می گذارد راه فرار پیش گیرد! ناگاه تیری آمد و به سینه مبارکش نشست و به روایتی دیگر حکیم بن طفیل از پشت نخل عمودی آهنین بر سر مبارکش فرود آورد.

     

    پس فرقش شکافت و چون ماهی سرخگون بر زمین افتاد و در خونش غلطید و ندا سر داد:

    "یا اباعبدالله درود من بر تو باد و لعنت خدا بر گروه ظالمان ..."

     

    " برگرفته از کتاب "خصائص العباسیة تألیف آیت الله محمد ابراهیم کلباسی نجفی (ره)، ترجمه محمد اسکندری (با اندکی تصرف)"

     


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )


  •    لیست کل یادداشتهای این وبلاگ
     
    جلوگیری از تفرقه
    یا ارحم الراحمین
    معلم قرآن
    یا حسین(ع)
    «ادامه مطلب» یا حسین (ع)
    قرآن برای همه
    جملات کوتاه از آدمهای بزرگ
    سخنی با خدا
    یا حسین شهید درود خدا بر تو و خاندان پاکت
    بسم الله
    تابلو
    دیدگاه امام خمینی(ره) درخصوص قرآن
    [عناوین آرشیوشده]