سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آموزش دانشجویان - آموزش دانشجویان




[ و چون روز نهروان به کشتگان خوارج گذشت فرمود : ] بدا به حال شما ، آن که شما را فریفته گرداند زیانتان رساند . [ او را گفتند اى امیر مؤمنان که آنان را فریفت ؟ فرمود : ] شیطان گمراه کننده و نفس‏هاى به بدى فرمان دهنده ، آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را براى نافرمانى‏شان بپرداخت ، به پیروز کردن‏شان وعده کرد و به آتششان درآورد . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:130206 .:. بازدید امروز:71 .:. بازدید دیروز:12

درباره خودم
آموزش دانشجویان - آموزش دانشجویان
آموزش دانشجویان
مطالب با دید آموزشی است و نکاتی درخصوص قرآن و ائمه اهل بیت(ع) در این وبلاگ درج می‏شود.
 

لینک به لوگوی وبلاگ
آموزش دانشجویان - آموزش دانشجویان
 

لوگوی دوستان
 

لینک دوستان
 

جستجو در متن وبلاگ

جستجو:
 

آرشیو
 

نغمه‌ها
 

با ما بگویید...ا
 

راضی هستید؟
 

وضعیت وبلاگ در یاهو
 

دیکشنری آنلاین
 
   روز پرستار بر تمامی پرستاران مبارک
  • شنبه 87/2/21 ساعت 3:54 عصر

    به مناسبت روز پرستار، برای صبورترین بیماری که یک پرستار داشت:

    ای کاش یکبار دگر، از تو پرستاری کنم
    ای کاش می شد ای "پدر"، بی تو جگرداری کنم
    ای کاش دستِ سرد تو، با دست من جان می‌گرفت
    یا آن تنِ پُر درد را از رنج و غم، عاری کنم
    از چشم های خسته ات مِهر و صفا آموختم
    آموختم از خستگان، با عشق، دلداری کنم
    شمع وجودت روز و شب در پیش چشمم آب شد
    ای کاش پروانه شوم از تو هواداری کنم
    با رفتنت ای خوب من، پرهای پروازم شکست
    امشب به دیدارم بیا تا صبحدم زاری کنم


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       ولادت بزرگ بانوی اسلام بر شما مبارک باد
  • شنبه 87/2/21 ساعت 3:54 عصر

    روز پرستـار

    به میمنت ولادت با سعادت بزرگ پرستار تاریخ اسلام،

    حضرت زینب کبری(س)

    انتخاب گردیده است؛ آن را گرامی می داریم و

    توفیق روزافزون تمامی پرستاران را از خداوند یکتا مسئلت می‌نماییم.

     

     

    زینب آن بانـوی عظمایـی که دسـت قدرتـش

     کهکشـــان چـرخ را بـر پـا طنــاب انداخته

     

    شمسـه‌ی کاخ جلال و رفعتـش از فـرط نــور

    مهــر عالمتـــاب را از آب و تــاب انداخته

     

    این همان بانو است کز نطق و بیان همچون علی

    انقـــلاب از کوفـه تا شــام خـراب انداخته

     

    مرتضــی از تیـــغ آتشبــار راس پــر دلان

    در یـم خون روز هیجا چون حباب انداخته

     

    دخترش در کوفه از تیغ زبان چون ذوالفقار

    مغـز جـــان خصـم را در التهـــاب انداخته

     

    گر زبانـش ذوالفقار حیدری نبود چــرا

    خصم را در دل شرر همچون شهاب انداخته

     

    همتش چون بازوی خیبر گشای حیدری

    بــــارگــاه کفــر را در انــقـــلاب انداخته

     

    سینه‌اش گر مخزن علم علی نبود چرا

    از تکلـم شـور اندر شیـخ و شــاب انداخته

     

    از خطایی آل‌ سفیان را به رسوایی کشید

    پــرده از کار پلیـدان ز آن خطـاب انداخته

     

    تا به سرعت بگذرد کوته شود دور یزید

    چـرخ را دسـت بلنـدش در شتـاب انداخته

     

    وادی تسلیم طی می‌کرد وی پنداشت خصم

    کـز طنــاب ظلـم او را در ذهـــاب انداخته

     

    کشتی دین کربلا شد عرق از طوفان کفر

    همت زینـب(س) ز نو آن را بـر آب انداخته

     

    حلم او صبر و توانایی ز دست صبر برد

    علـم او از دسـت هـر دانـــا کتـاب انداخته

     

    تا قیامت وصف او(موزون) اگر گویی کم است

    زآنکه حق‌او را چو خود در احتجاب‌انداخته


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       معلمان خوب روزتون مبارک
  • پنج شنبه 87/2/12 ساعت 9:59 عصر

    عارفان با عشق عارف می‏شوند

    بهترین مردم معلم می‏شوند

    عشق با عارف مکمل می‏شود

    هر که عاشق شد معلم می‏شود

    برای بهترین معلمان

     


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       عیدتان مبارک
  • سه شنبه 87/1/27 ساعت 10:41 صبح

    عیدتان مبارک


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       تالار گفتگو(2) - گفتگو با خدا
  • یکشنبه 87/1/18 ساعت 7:56 صبح

    مکالمه تلفنی با خدا

     

    دو و چهار، چهار و سه، چهار ... منزل خداست

    الو، سلام؛ این منم مزاحمی که آشناست

     

    هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است

    ولی هنوز پشت خط، در انتظار یک صداست

     

    شما که گفته‌اید پاسخ سلام واجب است

    به ما که می‌رسد، حساب بنده‌هایتان جداست

     

    الو! دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

    خرابی از دل من است یا که عیب سیم‌هاست

     

    چرا صدایتان نمی‌رسد؟ کمی بلندتر!

    صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟

     

    اگر اجازه می‌دهی، برات درد دل کنم

    شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست

     

    دل مرا به سوی خود بخوان که تا سبک شوم

    پناهگاه این دل شکسته، خانه شماست

     

    خدا، مرا ببخش، باز هم مزاحمت شدم

    دوباره زنگ می‌زنم، دوباره، تا خدا خداست.

                                                                                  شعر از خدیجه پنجی

     

     

    اگه قرار باشه به خدا زنگ بزنید، چی بهش می‏گید؟


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       بهار در راه است
  • جمعه 86/12/24 ساعت 3:40 عصر

     بهار در راه است

     

     

    عزیزم از تو چه پنهان بهار در راه است

    بهار با نفس مشک بار در راه است

    نسیم مژده رسان جان تازه می‌بخشد

    سپیده با قدم زرنگار در راه است

    جوانه‌های سپیدار می‌دهند نوید

    طراوتی که تویی دوستدار در راه است

    بگو به خاطر آشفته در تبسم گل

    قرار جان و دل بی‌قرار در راه است

    خبر دهید به دلخستگان تشنه مهر

    شراب عاطفه‌ای خوشگوار در راه است

    قسم نمی‌خورم، اما به جان منتظران

    چراغ روشن آن انتظار در راه است

    اگر نه جمعه حاضر که جمعه‌ای دیگر

    امید زمزمه دارد سوار در راه است

     


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       بهار طبیعت و بهار انسان
  • جمعه 86/12/24 ساعت 9:26 صبح

    طبیعت بهار، طبیعت کودکی و نوجوانی است و همچنانکه همه کودکان تن به پختگی و پیری و سپس مرگ می‌سپارند، طبیعت نیز ناگزیر است از آنکه تابستان و پاییز و سپس زمستان را بپذیرد. از بهار تا زمستان تحول طبیعت تدریجی و متداوم است، اما حدوث بهار پس از مرگ زمستانی طبیعت، انقلابی دفعی است و نامنتظر.

    بگذریم از آنکه ما گرفتاران جهان عادات، دیگر چشم تماشای راز نداریم و در عالم بیرون از خویش آنگونه می‌نگریم که روح عافیت طلبی و تمتع اقتضا دارد. چنین است که انقلاب شگفت‌انگیز بهاری، دیگر حتی شگفتی ما را نیز برنمی‌انگیزد، چه برسد به آنکه نشانه‌ای تاویلی باشد برای تقرب به حقیقت وجود، آن‌سان که در کلام الهی و گفتار بزرگان می‌توان یافت که انقلاب ربیعی را حجتی بر رستاخیز پس از مرگ دانسته‌اند. اگر چشم سر داشتیم، در هر نهالی که سبزه می‌زد و در هر جوانه‌ای که می‌رویید و درهر شکوفه‌ای که می‌شکفت، ذکری از آن روز می‌یافتیم که بذر اجساد ما در گورها خواهد شکافت و ناگاه سر از قبرها بر خواهیم داشت و چشم به جهانی دیگر خواهیم گشود.

    زندگی از درون مرگ سر بر می‌آورد چنانکه بهار از درون زمستان و این تجدید خلقت با انقلابهایی مکرر انجام می‌پذیرد.

    به این معنی، آفرینش و انقلاب به یک معنا رجوع دارند:

    « فطرت شکافتن است، همچنانکه هسته‌ای می‌شکافد و نهالی از درون آن سر برمی‌آورد؛

    فطرت شکافتن است، آنچنانکه پوست شاخه درخت می‌شکافد و جوانه ای سربر می‌آورد.

    فطرت شکافتن است چنانکه جوانه‌ای می‌شکافد و شکوفه‌ای از دل آن بیرون می‌آید. »

     

    انقلاب نیز با این شکافتن و شکفتن ملازمه دارد: پوسته‌ای می‌شکافد و از درون آن نهالی شکفته می‌شود، شکافتن، شکفتن و شکوفه.

    چنین است که عالم در خود تجدید می‌شود ... و انسان نیز.


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       تالار گفتگو(1) : حضرت زینب(س)
  • جمعه 86/12/10 ساعت 9:21 عصر

    سلام

    دیدارتون خوشحال‏کننده است.

    جمله زیر رو بخون، بعدش خودت بگو.

     

    زینب(س)، اسوه صبر و پایداری؛

    زینب(س)، نمونه خواهر واقعی؛

    زینب(س)، نمایش مهر مادر؛

    زینب(س)، یاد فریاد پدر در چاه؛

    زینب(س) ...


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       اربعین
  • پنج شنبه 86/12/9 ساعت 3:52 عصر

    وبلاگ آموزش دانشجویان

    اربعین شهادت

    تجسم پاکبازی و اسوه از خودگذشتگی

    حضرت سیدالشهدا،

    امام حسین بن علی (علیهم السلام)

     و یاران فداکارش را به تمامی آزادگان، به خصوص شما دوست گرامی تسلیت عرض می نماید.


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       20صفر، اربعین حسینی
  • پنج شنبه 86/12/9 ساعت 3:51 عصر

    20صفر، اربعین حسینی

     

    به یاد اسارت آزادی‌بخش حضرت زینب(س) و کاروانیان داغدیده کربلا، آن وارثان شهادت و رسولان پیام خون و مهاجران بیداری آفرین، آن محمل‌نشینان افشاگر، آن صاحبان خطبه‌های آتشین و مفهوم‌دهندگان به «اربعین» ...

     

    زندان اشک گشته دوچشمانم

    افسوس، بهر گریه مجالی نیست

    حتی برای مرثیه گفتن هم،

    از فرط درد حادثه، حالی نیست

     

    ما کاروان رفته به تاراجیم

    مردانمان شناگر رود خون

    ما، رهروان قافله صبریم

    رسواگر فسانه هر افسون

     

    آرام و رام ظاهرمان، اما

    دریای سینه پر تب و طوفانی است

    رگهای عضو عضو سراپامان

    هر یک، بسان رود خروشانی است

     

    بر بام تیره‌گون و سیاه، آنشب

    فانوس ماه، در تب غم می‌سوخت

    بر پیکر تمامی آن یاران،

    ماه، از فروغ خویش کفن می‌دوخت

     

    ما غمگنان بی‌سر و سامان را

    از پیش کشته‌ها که شتاباندند

    شلاق را به گرده زخمی‌مان

    دیوانه‌وار، یکسره خواباندند

     

    در هجرتی سواره و آواره

    در موج خون، شبانه روان گشتیم

    ما، در شتاب قافله‌داری‌مان

    آهوی زخم‌خورده این دشتیم

     

    آن قطره‌های خون که به صحرا ریخت

    فریادهای خفته این خاک است

    این دشت، پر زلاله شود روزی

    دیگر نه جای هر خس و خاشاک است

     

    محصول این زراعت خونین را

    دستان سرخ قافله، خواهد چید

    چشم جهان، نتیجه این خون را

    در روزهای آتیه خواهد دید

     

    آنجا که هیچ بانگ و خروشی نیست

    ما خالق حماسه و فریادیم

    آنجا که نام خصم رود از یاد

    ما زندگان، همیشه فرا یادیم

     

    ما کشتی نجات غریقانیم

    در راه تیره، مشعل سوزانیم

    همواره تا زمین و زمان باقی است

    بر تارک سپهر، فروزانیم

     

    آنجا که نیست جرأت فریادی

    ما اهل رزم و عرصه پیکاریم

    در انتخاب عزت و آزادی

    ما وارث شهادت و ایثاریم

     

    در بطن این اسارت ما، خفته است

    آزادی تمام گرفتاران

    مرگ پرافتخار پدرهامان

    سرمایه حیات هدفداران

     

    فریاد و خشم و رنج و اسیری‌مان

    ما را سلاح کاری پیکار است

    بانوی قهرمان عرب "زینب"

    ما را بزرگ و قافله‌سالار است

     

    زان حامیان جبهه آزادی

    زان رهبران خلق ستمدیده

    در جمع ما نمانده بجز مردی

    بیمار و تب گرفته و رنجیده

     

    اما شفادهنده صد بیمار

    از ذلت و خرافه و نادانی

    "سجاد" در برابر حق، اما

    چون شیر شرزه در بر هر دانی

     

    آتشفشان خشم و خروش کین

    در قلبش انفجار خصومتها

    شمشیر مرگ‌ریز زبان او

    بر پای می‌کند چه قیامتها

     

    ما رهسپار شهر خموشانیم

    شهری که سایه‌بان زده از وحشت

    شاید به تازیانه یک فریاد

    بیدارشان کنیم از این غفلت

     

    در کوفه و دمشق، بپا سازیم

    طوفانی از وزیدن صرصرها

    هرجا که شهر خفته و تاریکی است

    روشن کنیم جلوه اخگرها

     

    از کار ما سزد که برآشوبد

    هر کاوه در برابر ضحاکی

    هر نور در باب شبکوری

    هر پاک، در برابر ناپاکی

     

    رفتیم پیشواز اسارتها

    تا کاخهای ظلم براندازیم

    تا در زمان قحطی حق‌جویان

    آبی به آسیاب حق اندازیم

     

    روایت انقلاب (جلد1) از جواد محدثی


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

  •    لیست کل یادداشتهای این وبلاگ
     
    جلوگیری از تفرقه
    یا ارحم الراحمین
    معلم قرآن
    یا حسین(ع)
    «ادامه مطلب» یا حسین (ع)
    قرآن برای همه
    جملات کوتاه از آدمهای بزرگ
    سخنی با خدا
    یا حسین شهید درود خدا بر تو و خاندان پاکت
    بسم الله
    تابلو
    دیدگاه امام خمینی(ره) درخصوص قرآن
    [عناوین آرشیوشده]