سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آموزش دانشجویان - آموزش دانشجویان




دل احمق در دهانش و دهان حکیم در دلش است . [امام عسکری علیه السلام]
کل بازدیدها:130359 .:. بازدید امروز:60 .:. بازدید دیروز:10

درباره خودم
آموزش دانشجویان - آموزش دانشجویان
آموزش دانشجویان
مطالب با دید آموزشی است و نکاتی درخصوص قرآن و ائمه اهل بیت(ع) در این وبلاگ درج می‏شود.
 

لینک به لوگوی وبلاگ
آموزش دانشجویان - آموزش دانشجویان
 

لوگوی دوستان
 

لینک دوستان
 

جستجو در متن وبلاگ

جستجو:
 

آرشیو
 

نغمه‌ها
 

با ما بگویید...ا
 

راضی هستید؟
 

وضعیت وبلاگ در یاهو
 

دیکشنری آنلاین
 
   ظلم‏ستیزی
  • شنبه 86/11/13 ساعت 2:13 عصر

    امام حسین(ع) مظهر خشم خدا در برابر مفسدان

    امام حسین(ع) در زندگی‌اش، حتی قبل از آنکه ماجرای کربلا را آغاز کند، مظهر خشم خدا در برابر ظالمان بود.

    معاویه در یک نامه، به خیال خود، امام را نصیحت کرد که: گویا شنیده‌ام با این و آن رابطه برقرار کرده‌ای؛ کسانی با تو آمد و شد دارند و گویا خیال فتنه‌انگیزی و ایجاد تفرقه در بین امت اسلام داری. من تو را بیم می‌دهم از آنکه مبادا خود را در فتنه گرفتار سازی و دست به تفرقه‌افکنی در بین امت اسلام بزنی!

    اما آن حضرت در پاسخ نامه فرازهایی را اشاره کرد؛ از آن جمله فرمود: تو به من گفته بودی که من خود را در فتنه نیفکنم و گرفتار فتنه نکنم؛ در حالی که ریشه فتنه تو هستی و اصلا مظهر فتنه و سرچشمه فساد تو هستی. تو گفته ای که من به فکر در افتادن با تو نباشم، من می‌ترسم اگر چنانچه به این فکر نباشم، مسئول باشم. اگر من در فکر مبارزه با تو نباشم، در پیشگاه خدا احساس نافرمانی و عصیان می کنم. مگر تو نبودی که حجربن‌عدی و یاران دلاور و مبارزش را که جز حق نمی‌گفتند، شهید کردی؟ مگر تو نبودی که فرمان دادی هرکس بر دین علی(ع) است او را از حکومت عزل و برکنار کنند و حقش را بگیرند و حقوقش را قطع کنند؟ مگر دین علی(ع) جز دین خداست؟ مگر دین علی(ع) جز دین محمد(ص) و جز دین قرآن است؟ تو با حق درافتادی.

    حضرت در این نامه معاویه را مورد هجوم قرار داد که از همان ابتدا پیدا بود حسین‌بن‌علی(ع) سر ناسازگاری با طاغوت و با ظلم را دارد.


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       به نام آنکه هستی نام از او یافت
  • پنج شنبه 86/11/11 ساعت 7:56 عصر

    ناله کــن ای دل که ماه ماتــم است

    سینه ها پر سوز و دلها پر غم است

    گریـه کـن ای دیــده چون ابـر بهـــار

    گر نـــداری اشــک، خـون دل ببــــار

    درشگفتـم این غـم عظمای کیست

    کز غمش روح‌الامین هم، خون گریست

    لشگر غم گشته در دلها مقیم

    روی داده، رویدادی بس عظیم

    بس که می‌باشد عظیم این رویداد

    چرخ گــردون هم زچرخـش اوفتـــاد

    این چه غوغایی است کز گردون گذشت

    در تزلزل اوفتاده کوه و دشـت

    عالمی آتش زده چون صاعقه

    بس که می‌باشد عظیم این واقعه

    از تـأثـر دیــده ریــزد ژالـه‌هـا

    وز تأسف خیزد از دل ناله‌ها

    رشته غم این تار دردآلود را

    کز شرار خود بسوزد پود را

    سینه‌ها را سوز اجباری بود

    چشم‌ها را چشمه‌ها جاری بود

    این چه شور و این چه آشوب و غم است

    ایـن چه درد و این چه رنـج و ماتــم است

    این چه نوحه این چه شور و شیون است

    کز بیان آن زبانها الکن است

    سوز دل را درد چاره می‌کند

    قلبــها را پــاره پــاره می‌کند

     

                                          حسن ژولیده نیشابوری


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       سئوال
  • یکشنبه 86/11/7 ساعت 10:12 صبح

    این ایام زمان مناسبی برای شرکت در مراسم عزاداریست.            عذادار حسین(ع)

    شما هم شرکت می‏کنید؟

    کدام یک از مراسم را قبول دارید؟

    کدام شیوه عزاداری به نظر شما مناسب است؟

    کدام شیوه ما را به هدف از شرکت در عزاداری می‏رساند؟

    اصلاً هدفی هست؟!!

    .......

    و اما جواب شما: .......................

    .

    .

    .

    .

    .

     

    در بخش دل ما را با خبری شاد کنید نظرتون رو همه می‏بینن. 

     


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       سیمای درخشان امام حسین(ع) در قرآن
  • پنج شنبه 86/11/4 ساعت 11:0 صبح

    سیماى درخشان امام حسین (علیه السلام) در کتاب خدا1

    1 ـ آیه مودّت:

    (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى)2؛

    بگو من از شما اجر رسالت نمى‌خواهم جز مودّت و دوستى خویشاوندانم.

    یکى از آیات قرآن مجید که از آن عظمت مقام‌حسین(ع) استفاده مى‌شود آیه مودت است.

    احمد بن حنبل در «مسند» و ابونعیم‌حافظ، ثعلبى، طبرانى، حاکم، نیشابورى، رازى، شبراوى، ابن‌حجر، زمخشرى، ابن‌منذر، ابن‌ابى‌حاتم، ابن‌مردویه، سیوطى و گروهى دیگر از علماى اهل سنت از ابن‌عباس روایت کرده‌اند:

    آنگاه که آیه (قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ...) نازل شد، گفتند: اى پیامبر خدا، کیستند این خویشاوندان تو که واجب گردیده بر ما مودّت و دوستى آنان؟

    فرمود: على(ع) و فاطمه(س) و دو پسر آنها3.

    و این معنا را شیخ شمس‌الدین‌ابن‌العربى به نظم در آورده است:

    رَأَیتُ وِلائى آلَ طه فَریضَة عَلى رَغْمِ اَهلِ الْبُعْدِ یُورثُنى القُربى

    فَما طَلَبَ المَبْعُوثُ أَجراً عَلَى الهُدى بِتَبْلیغِهِ اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُربى4

    «محبّت خود را نسبت به آل طه (اهل بیت پیغمبر(ص)) فریضه‌اى می‌دانم که به رغم آنانى که از اهل بیت دورند، مرا به خدا نزدیک مى‌کند; پس آن پیامبر مبعوث بر هدایت، اجرى براى تبلیغ خود نخواست جز دوستى نزدیکانش».

    و شافعى هم گفته است:

    یا أَهْلَ بَیْتِ رَسولِ اللّهِ حُبُّکُم فرْضٌ مِنَ اللّه فِى الْقُرانِ أَنْزَلَهُ

    کَفاکُمْ مِنْ عَظیمِ الْقَدْرِ انَّکُم مَنْ لَم یُصِلِّ عَلَیْکُمْ لا صَلوةَ لَهُ5

    «اى خاندان پیامبر! محبّت شما فریضه‌اى است که خداوند در قرآن نازل کرده است، همین قدر در عظمت شما کافى است که اگر کسى بر شما (در نماز) صلوات نفرستد، نمازش باطل است».

    2 ـ آیه تطهیر:

    (اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُم الرِّجْسَ أَهْلَ اْلبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً) 6

    همانا خدا چنین می‌خواهد که رجس و هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».

    بر حسب احادیث متواتر و مشهور بین شیعه و سنى آیه تطهیر در مورد اجتماع آن پنج شخصیت ممتاز عالم آفرینش در زیر کساء و دعاء و صلوات پیغمبر صلى‌الله‌علیه‌وآله ـ بر آنها که دفعات متعدد در منزل پیغمبر(ص) ـ و در خانه فاطمه زهرا(س) و در حجره ام سلمه و بعضى اماکن دیگر اتفاق افتاد، نازل شد و آیه شریفه و احادیثى که در تفسیر آن وارد شده دلالت بر عصمت و جلالت شأن حضرت سیدالشهداء(ع) دارند.

    راجع به این آیه و احادیث کساء و اسناد و متون آن کتابهاى مفصل نگاشته شده و بعضى راویان مثل صبیح7 به مناسباتى فقط قسمتى از آن را نقل کرده‌اند و از جمله: مسلم، بغوى، واحدى، اوزاعى، محب طبرى، ترمذى، ابن اثیر، ابن عبدالبر، احمد، حموینى، زینى دحلان، بیهقى و دیگران از عایشه، ام سلمه، انس، واثله، صبیح، عمربن‌ابى‌سلمه، معقل‌بن‌یسار، ابى‌الحمراء، عطیه، ابى‌سعید و ام سلیم8 روایات متعددى در این واقعه جلیله و منقبت عظیمه نقل کرده‌اند.

    عایشه مى‌گوید: پیغمبر(ص) بامدادى در حالى که یک نوع از بُردهاى یمنى (که از موى سیاه بافته مى‌شد) دربرداشت بیرون آمد، سپس حسن(ع) آمد، پیغمبر او را داخل بُرد نمود، بعد از او حسین(ع) آمد و داخل بُرد شد، آنگاه فاطمه(س) آمد و پیغمبر صلى الله علیه وآله او را داخل بُرد کرد و بالأخره على(ع) آمد او را داخل بُرد کرده و فرمود:

    (اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الْرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً)9.

    «اوزاعى» از شدّاد بن عبدالله روایت کرده که وقتى سر حسین(ع) آورده شد، مردى شامى به آن حضرت و پدرش جسارت کرد واثلةبن‌اسقع برخاست و گفت: سوگند به خدا من همواره على، حسن، حسین و فاطمه را دوست مى‌دارم، بعد از آنکه شنیدم پیغمبر(ص) در حق آنها فرمود آنچه را که فرمود; یک روز در خانه ام‌سلمه در خدمت پیغمبر مشرَّف بودم که حسن(ع) آمد پیغمبر(ص) او را بر ران راستش نشانید و بوسید، پس حسین(ع) آمد و او را بر ران چپش نشانید و بوسید، سپس فاطمه(س) آمد و او را پیش روى خود نشانید، آنگاه على(ع) را طلب کرد و گفت:

    «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الْرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» 10.

    «دولابى» در «الذریةالطاهرة» از ام سلمه روایت کرده که پیغمبر(ص) به فاطمه(س) فرمود: شوهر و پسرانت را نزد من بیاور! فاطمه(س) آنها را خدمت رسول خدا(ص) حاضر نمود، پیغمبر(ص) کسائى فدکى را بر ایشان پوشاند، و دستش را برایشان گذارده و فرمود:

    «اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّد فاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَ بَرکاتِکَ عَلى آلِ مُحَمَّد اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ»

    خدایا اینها آل محمد هستند؛ پس صلوات و برکات خود را بر آل محمد قرار بده، بدرستى که تو حمید و مجیدى!

    و ام سلمه گفت: من کسا را بلند کردم که بر آنها داخل شوم؛ نگهداشت پیغمبر آن را و فرمود:

    «اِنَّکِ عَلى خَیْر»      تو بر خیر هستى11

    و نظیر این روایت را حموینى از واثله روایت کرده است. 12

    واحدى در اسباب النزول، احمد در مناقب، طبرانى از ابى‌سعید خدرى نقل کرده‌اند که آیه (اِنَّما یُریدُالله) در حق پنج نفر نازل شد:

    رسول خدا صلى الله علیه وآله ـ ، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام13.

    و نیز احمد از ام سلمه روایت کرده که پیغمبر(ص) در خانه او بود؛ فاطمه(س) با دیگ سنگى که در آن خزیره بود14 بر آن حضرت وارد شد، پیغمبر(ص) در حالى که روى کسائى نشسته بود فرمود: شوهر و پسرانت را بخوان، سپس على و حسن و حسین آمدند و نشستند و با هم از آن طعام خوردند. ام سلمه گفت: من در حجره نماز مى خواندم خدا این آیه را نازل کرد:

    (اِنَّما یُریدُ اللّه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً)

    پس پیغمبر زیادتى کسا را گرفت و آنها را با آن پوشانید. سپس دستش را بیرون آورد و اشاره به آسمان کرد و گفت:

    «اَللّهُمَّ هؤلاءِ أَهْلِ بَیْتى، وَ حامَّتى (اَىْ خاصَّتى) فَاذْهَبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطهیراً »

    خدایا اینان اهل بیت و خاصان منند پس از ایشان، هر رجس و آلایش را دور گردان و ایشان را پاکیزه کن، پاکیزه کردنى.

    ام سلمه گفت: من سر خود را از خانه داخل نموده و گفتم: من با شمایم یا رسول الله ؟

    فرمود:

    «اِنَّکِ اِلى خَیْرِ  اِنَّکِ اِلى خَیْر»15

    تو بسوى خیرى، تو بسوى خیرى

    و نظیر این حدیث را واحدى16نیز به سند خود از ام سلیم روایت کرده است.

    این احادیث کثیر، بر عصمت حضرت سیدالشهداء ـ‌علیه السّلام‌ـ دلالت دارند و اینکه هر عمل و اقدام و نهضتى که بنماید مطابق صواب و حقیقت است. سیوطى در «اکلیل» به این آیه استدلال نموده و گفته است که همه اجماع اهل بیت را حجت مى دانند زیرا خطا رجس است و رجس و پلیدى نیز از ایشان نفى شده است. 17

    3 ـ آیه مباهله:

    فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّه عَلَى الْکاذِبینَ. 18

    از جمله آیاتى که بر فضیلت و بلندى رتبه و مقام سیدالشهداء ـ‌علیه السّلام‌ـ به اتفاق مسلمانان گویا و ناطق است "آیه مباهله" است.

    از مظاهر و دلائل قوّت ایمان پیغمبر(ص) به رسالتش داستان مباهله است؛ زیرا پیشنهاد مباهله از طرف آن حضرت اگر مؤمن به دعوت خود نبود، یک انتحار واقعى و دادن سند بطلان دعوت به دست دشمن بود چون حال از دو قسم بیرون نبود یا نفرین نصاراى نجران در حق آن جناب مستجاب مى‌شد و یا آنکه نه نفرین نصارى و نه نفرین پیغمبر(ص) به آنها مستجاب مى‌گشت که در هر دو صورت بطلان ادعاى آن حضرت آشکار مى گشت و هیچ خردمندى که مدعى نبوّت باشد، چنین پیشنهادى نداده و سند بطلان دعواى خود را به دست مردم نخواهد داد مگر آنکه صد در صد اطمینان به استجابت دعاى خود و هلاکت دشمن داشته باشد، و پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله ـ چون یقین جزمى به صحّت رسالت و استجابت دعاى خود و نابودى دشمن در صورت مباهله داشت با کمال شجاعت و صراحت پیشنهاد مباهله داد.

    شرکت دادن على(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) و فاطمه زهرا(س) در مباهله که به تعیین و امر خداوند بود نیز دلیل بر این است که این چهار نور مقدس که با پیغمبر(ص) در مباهله حاضر شدند، شایسته‌ترین و گرامى‌ترین خلق در نزد خدا و عزیزترین همه در نزد پیغمبر خدا(ص) بوده‌اند.

    آیه مباهله اعلان جلالت مقام و تقرب خاصّ آنها به خداوند متعال است.

    پس این فضیلت براى امام حسیناز فضایل بسیار بزرگى است که در چنین مراسم با اهمیت و تاریخى، همکار و همراه پیغمبر(ص) شود و از میان تمام امت از صغیر و کبیر و زن و مرد، او و پدر و مادر و برادرش را خدا انتخاب نماید.

    جریان مباهله را مفسّرین بزرگ و محدّثین و مورّخین در کتابهاى تفسیر و حدیث و تاریخ نقل کرده‌اند و از اینکه مصادر و مدارک آن را نشان بدهیم بى نیازیم، اما در عین حال چندین کتاب را نام مى بریم تا هرکس خواست مراجعه نماید:

    تفسیر طبرى، بیضاوى، نیشابورى، کشاف، الدرالمنثور، اسباب النزول واحدى، اکلیل سیوطى، مصابیح السنة، سُنن ترمذى و کُتُب دیگر.

    ________________________________________

    1 ـ پوشیده نماند که آیات نازله در شأن اهل بیت که از جمله ایشان حسین علیه السّلام ـ مى‌باشد و آیاتى که به شخص آن حضرت تفسیر شده بسیار است که ما به رعایت اختصار فقط سه آیه از این آیات را مى نگاریم و کسانى که بخواهند از سائر آیات مطلع شوند به کتابهاى تفسیر و حدیث مراجعه فرمایند، و از جمله این آیات است: آیه 35 و 37 سوره بقره و آیه 22 سوره الرحمن و آیه 27 سوره الفجر وسوره هل اتى و آیات دیگر.

    2 ـ سوره شورى، آیه 23.

    3ـ احیاء المیت ج 2. الاتحاف، ص 5. صواعق، ص 168. الأکلیل ص 191. الغدیر ج 2 ص 307. خصایص الوحى المبین، ف 5، ص 52 تا 55. عمده ابن بطریق ف 9، ص 23 تا 25.

    4 ـ صواعق ص 170. اسعاف الراغبین، ص 119.

    5 ـ نظم درر السمطین، ص 18. اسعاف الراغبین، ص 121. الاتحاف ص 29. و صواعق ص 148.

    6 ـ سوره احزاب، آیه 33.

    7 ـ اسد الغابه ج 13 ص 11، الاصابه ج 2، ص 175 ـ 4033.

    8 ـ صحیح مسلم ج 7 ص 130. مصابیح السنة ج 2 ص 278. ذخائر العقبى ص 24. ترمذى ج 23، ص 200 و 242 و 248. اسدالغابه ج 1، ص 11و 12 و ج 2 ص 20 وج 3 ص 413. الاصابه ج 2، ص 175 ـ 433. اسباب النزول واحدى ص 267. المحاسن و المساوى بیهقى ج 1، ص 481.

    9 ـ صحیح مسلم ج 7 ص 130. مصابیح السنة ج 2 ص 278. ذخائر العقبى ص 24.

    10 ـ اسد الغابه، ج 2 ، ص 20.

    11 ـ ذخائر العقبى ص 24. العمده ف 9 ص 25 در این کتاب در فصل 8 از ص 15 22 و در فصلهاى دیگر احادیث بسیارى از اهل سنت راجع به اجتماع این پنج تن برگزیدگان خدا نقل کرده است.

    12 ـ فرائد السمطین، ج 1، ص 24.

    13 ـ ذخائر العقبى ص 24. در این کتاب از ص 21 ـ 24 طرق این حدیث مذکور است و اسباب النزول، ص 267.

    14 ـ «خزیره» عبارت از این است که تکه هاى گوشت را همراه آب زیاد در دیگ= =ریخته، روى آتش بگذارند، وقتى که پخته شد آرد در آن ریخته و فرود آورند.(منتهى الارب).

    15 ـ السیرة النبویه، ج 3، ص 366.

    16 ـ اسباب النزول، ص 267.

    17 ـ اکلیل ص 178; مخفى نماند که در کتب شیعه اسناد این حدیث در نهایت کثرت و متن بعضى از این احادیث بطور تفصیل روایت شده که از جمله آنها «حدیث کساء» است.

    18 ـ پس هر کس با تو درباره عیسى در مقام محاجّه (ومجادله) برآید، بعد از آنکه (به وحى خدا به احوال او) آگاهى یافتى، به او بگو: بیایید ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله برخیزیم و در دعا و التجاء به درگاه خدا اصرار کنیم تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم. سوره آل عمران، آیه 61.

     

                                                                                                     مقاله‌ای از حضرت آیت الله العظمی صافی/ برگرفته از کتاب پرتوی از عظمت حسین (علیه السلام)


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       آدرس
  • دوشنبه 86/11/1 ساعت 4:47 عصر

    سایتها و وبلاگهایی که در مورد امام حسین(ع) و یارانش متن توضیحی، مقاله، تصویر، مداحی و …. ذکر شده است:

    http://www.abalfazl.com

    http://www.roozedahom.com

    http://www.emamhossein.com

    http://www.imamhossein.net

    http://www.vaares.com

    http://www.roghayeh.com

    http://www.zakerin.ir

    http://www.yasinmedia.com/fa/index.php

    http://www.beyragh.ir

    http://torbat.parsibox.com

    http://www.ashora.ir/index.htm

    http://www.al-shia.com/html/far/books/falsafe/emam_hosein/fehrest.htm

    http://farhange-ashoura.blogfa.com/


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       سلام بر حسین(ع) و اصحابش
  • یکشنبه 86/10/30 ساعت 11:3 صبح

     "آبروی شجاعت"

     

    شجاعت در زندگی روزمره ما، جایگاهی ویژه دارد. جایگاهی مقدس و قابل ستایش که در مواجهه با خطر معنی می یابد. شاید بالاترین مرتبه شجاعت جایی است که جان انسان به مخاطره می افتد، اما مرتبه‌ای بالاتر از این حالت نیز وجود دارد. مرتبه‌ای که شاید در روز عاشورا و با فداکاری امام حسین(علیه السلام) و یاران و فرزندان ایشان به اوج خود می‌رسد.

    در روز عاشورا بحث به مخاطره افتادن جانها در میان نبود، بلکه این مساله قطعی بود که یاران و فرزندان حضرت در صورت ایستادگی قطعاً به شهادت می‌رسند. این مساله نه تنها در روز عاشورا مشخص بود، بلکه حضرت در طول مسیر و قبل از رسیدن به کربلا، بارها و بارها به این مساله اشاره فرمودند و این امر نه تنها یاران ایشان را دلسرد نمی‌کرد، بلکه آنان را در راه خود مصمم‌تر و پایدارتر می‌نمود تا آنجا که یکایک یاران با وفای حضرت در میدان نبرد، در راه دفاع از عقیده و ایمان خود، جان خود را فدا کردند و این اوج مفهومی به نام "شجاعت" بود ...

     " ... امام حسین(ع) در مسیر کربلا به ثعلبیه(1) رسیدند و در آنجا متوقف شدند. در این هنگام آن حضرت سر به بالین گذاشتند و بخواب رفتند و سپس بیدار شدند و فرمودند: دیدم یکى صدا میزد شما تند می روید، ولى مرگ شما را تندتر به بهشت می‌برد.

    فرزند ایشان حضرت على‌اکبر(ع) عرض کرد: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟

    امام حسین(ع) فرمود: چرا فرزندم، قسم به آن خدائى که بازگشت بندگان بسوى اوست، ما بر حقیم.

    عرض کرد: پدر جان اگر چنین است ما را از مرگ چه باک !"

    و علی اکبر(ع) به حق از مرگ باکی نداشت و چه زیبا در روز عاشورا به حرف خود جامه عمل پوشانید:

    " ... کسى جز فرزندان امام حسین(ع) با او نمانده بودند.(2) على اکبر(ع) که از زیباترین مردم بود، از خیمه‌ها بیرون آمد و از پدرش اذن میدان گرفت. آن حضرت هم اجازه داد. آنگاه به او نگریست، نگاه کسى که از او ناامید شده است. چشمانش را فروافکند و گریست و فرمود: خدایا شاهد باش! جوانى به سوى آنان مى‌رود که شبیه‌ترین مردم در خلقت و اخلاق و گفتار به پیامبر(ص) توست و هرگاه مشتاق دیدن پیامبرت مى‌شدیم، به او نگاه مى کردیم ...

     آنگاه حضرت علی اکبر(ع) به سمت میدان حرکت کرد، در حالى که اینگونه رجز مى‌خواند: من على‌بن‌الحسین هستم. به کعبه سوگند! ما به پیامبر سزاوارتریم. به خدا تن به ذلت نمی‌دهیم. آن قدر با نیزه با شما مى جنگم تا خم شود؛ با شمشیر با شما مى‌ستیزم تا بشکند؛ ...

     بعد از مدتی جنگ، به سمت پدر بازگشت. به پدر رو کرد و فرمود: پدر جان! تشنگى مرا کشت و سنگینى زره بى‌تابم کرد. آیا آبى هست؟ امام گریست ...

    على اکبر(ع) رجز خوان دوباره به میدان رزم شتافت. دویست نفر را کشت. ناگهان یکی از سپاهیان، ضربتى بر فرق سرش زد. علی اکبر(ع) فرو افتاد و مردم با شمشیرهایشان بر او حمله آوردند ...

    حسین (علیه السلام) به بالین پسر آمد، صورت به صورت او گذاشت و گفت: پس از تو، خاک بر سر دنیا! اینان چه قدر گستاخند نسبت به خدا و هتک حرمت پیامبر(صلی الله و علیه و آله) ...   

     آنگاه مشتى از خون پاک او برگرفت و به آسمان افشاند ... "

     امروز هم می‌گذرد، اما عاشورا برای من و تو همیشه زنده است و شجاعت مولایمان به همراه اصحابش، برای ما مفهومی عمیق را تداعی می کند، مفهومی که نمی دانم چقدر به آن نزدیکیم؟

     پس سلام می کنیم بر آن موالای مظلوممان، که با یارانشان به "شجاعت" آبرو بخشیدند ...

     " ... سلام بر آن مدافعِ بى یاور، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده ..."(3)

     

    (بر گرفته از کتاب "مقتل امام حسین (علیه السلام)

    گردآورنده: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (با تصرف و تلخیص))(4)

     

     ... ... ... ... ... ... ... ... .... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...

    پاورقیها:

    1.  نام محلی در نزدیکی کربلا.

    2.  همراهان ایشان قبل از کشته شدنشان، از روی ارادتی که به مولای خود داشتند، اجازه ورود خانواده ی حضرت را به میدان نداده بودند.

    3.  فرازی از زیارت " ناحیه مقدسه "

    4.  این کتاب توسط حجة الاسلام جواد محدثی ترجمه شده است.

     

     


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       سلام بر علمدار کربلا
  • شنبه 86/10/29 ساعت 8:31 عصر

    "واپسین لحظات سردار وفا"

     

    وقتی عباس تنهایی امام حسین (علیه السلام) را دید، نزد برادرش رفت و عرض کرد: "برادر جان اجازه میدان می دهی؟" در این هنگام امام حسین (علیه السلام) گریه شدیدی نمود و سپس فرمود: "برادرم تو علمدار سپاه من و موجب همبستگی ما هستی" ... عباس (علیه السلام) عرض کرد: "جان برادر فدای تو ای آقای من! دیگر سینه ام از زندگی دنیا به تنگ آمده است و می خواهم از این منافقین انتقام گیرم." امام حسین (علیه السلام) فرمودند: "حالا که به میدان می روی، پس اندکی آب برای این کودکان تهیه کن." راوی می گوید: "هنگامی که امام حسین (علیه السلام) به برادرش اذن میدان داد، عباس (علیه السلام) چون کوهی عظیم و در حالی که قلبش همانند صخره ای مستحکم استوار بود، برای مبارزه برخاست؛ چرا که او سواری شجاع و پهلوانی دلاور بود و در پرتاب نیزه و شمشیرزنی در میدان مبارزه با کفار، جسارت فراوانی داشت."

     

    عباس با دلی قوی، دشمنان بسیاری را که مانع دسترسی به آب بودند، متفرق نمود و به روایت بعضی از مورخان، تا شش مرتبه لشکر به او هجوم آورد که نگذارد آب بردارد، ولی او آنها را دور کرد و سرانجام آنها را از کنار فرات دور ساخت و به چابکی مشک را پر از آب نمود.

     

    هنگامی که از کنار فرات بیرون آمد، کوتاهترین مسیر را به سمت خیمه ها انتخاب نمود. در این میان، دشمن بر او حمله ور شد و او را تیرباران کرد تا اینکه تیر سرتاسر بدنش را پوشاند. با این حال او به دشمن حمله می کرد و بسیاری از آنها را هلاک نمود. به روایت ابومخنف صد و هشتاد سوار از دشمنان را به قتل رسانید و پیوسته این رجز را می خواند:

     

    "من از مرگ آن هنگام که بانگ بر می دارد بیمی ندارم تا اینکه پیکر من نیز در میان دلیر مردان به خاک افتد.

    جانم به فدای جان پاک و مطهر محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)،

    منم عباس که کارم سیراب سازی تشنگان است. و از مرگ و مصیبت در مصاف با دشمن هراس ندارم. "(1)

     

    پس زید بن ورقا به کمک شخصی دیگر در پشت نخلی کمین کرد و شمشیری بر دست راست او زد و دست مبارکش را قطع کرد. عباس(علیه السلام) به چابکی شمشیر را به دست چپ گرفت و بر آن قوم حمله کرد و در حالی که مشک را بر پشت انداخته بود، می جنگید و اینچنین رجز می خواند:

     

    "به خدا سوگند اگر (چه) دست راستم را قطع کردید، ولی من همیشه حامی دین خود هستم.

    و از امامی که دارای یقین راست و درست بوده و نواده پیامبر پاک و امین است حمایت میکنم."(2)

     

    او آن قدر جنگ نمود تا در اثر عطش، زخم بسیار، کثرت تیرها و رفتن خون زیادی از بدن شریفش و قطع دست مبارکش ضعف بر او وارد گشت. با این وجود دلیرانه دشمنان را دور می کرد و به مسیر ادامه می داد، تا آنکه حکیم بن الطفیل الطائی که در پشت نخل دیگری کمین کرده بود، دست چپ او را نیز از بدن جدا کرد. پس در این حال لحن کلام را تغییر داد:

     

    "ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبار (جبران کننده) مژده باد،

    همراه پیامبری که سروری برگزیده است. آنها دست چپم را از روی ظلم جدا کردند،

    پروردگارا آنان را وارد آتش سوزان کن."(3)

     

    پس تیری به مشک آب خورد و آبها به زمین ریخت و مقصودش نقض شد و این در حالی بود که از دو دست مبارکش خون فوران می کرد. پس بر آن مظلوم حمله کردند. در این حالت عباس (علیه السلام) متحیر ماند، چرا که نه آب دارد که به سمت خیمه رود و نه دست دارد تا با دشمن جنگ کند و نه غیرت او می گذارد راه فرار پیش گیرد! ناگاه تیری آمد و به سینه مبارکش نشست و به روایتی دیگر حکیم بن طفیل از پشت نخل عمودی آهنین بر سر مبارکش فرود آورد.

     

    پس فرقش شکافت و چون ماهی سرخگون بر زمین افتاد و در خونش غلطید و ندا سر داد:

    "یا اباعبدالله درود من بر تو باد و لعنت خدا بر گروه ظالمان ..."

     

    " برگرفته از کتاب "خصائص العباسیة تألیف آیت الله محمد ابراهیم کلباسی نجفی (ره)، ترجمه محمد اسکندری (با اندکی تصرف)"

     


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       سلام بر محرم‌الحرام؛
  • یکشنبه 86/10/23 ساعت 10:0 صبح

    سلام بر محرم‌الحرام؛

    در تقویم دل خاطره هیچ ماهی به سرخی تو نیست

     

    در تقویم دل ما خاطره هیچ ماهی به سرخی تو نیست! سلام خدا بر تو و بر ستارگانی که بر گردت حلقه زده‌اند و سلام خدا بر خورشید فروزانی که در خود جای داده‌ای!

    ای ماه خون! بار دیگر از راه می‌‌رسی و با نسیم‌گرم کربلایی، قصه آلاله‌های سرخ را به گوش جان می‌رسانی. دوباره سکوت تاریخ را درهم می‌شکنی و بغض ناله را از تنگنای حنجره‌ها آزاد می‌کنی. بانگ چاووش کاروانت به گوش می‌رسد و شیدائیان را دوباره به مهمانی شور و حماسه فرا می‌خواند و جان عشاق را از جام گریه سرمست می‌کند.

    محرم راز دل بلاجویان و حرم مصفای اهل دل است،

    محرم نقطه پرگار اهل ولایت،

    محرم کتاب خون و شهادت، شور و شعور و کتاب عشق و شکوه شقایق شیدایی و کتاب غلبه نور بر ظلمت و جهل و نادانی است.

    محرم ماه حماسه و شجاعت و جوانمردی، ماه ظلم‌ستیزی و مبارزه با تبعیض و ذلت است.

    محرم ماه امر به معروف و نهی از منکر و جمیع منکرات است.

    و سلام بر حسین(ع)، سید و سالار شهیدان، سید اولیاء و شقایق سرخ روئیده در نینوا و سلام بر حسین(ع)، نور دیده بندگان خدا، گل‌بوته سرخ باغستان سبز توحید، عطیه بزرگ سرمدی و راهنمای راه رشد و شرف و فضیلت و هدف.

    سلام بر حسین(ع)، که دلیری و آزادگی از قامت بلندش روئید و عشق از نامش حرمت یافت.

    سلام بر حسین(ع)، سالار همه ناشران عقیده و جهاد و سلام بر حسین(ع) سرو بلند و آزادی و معرفت که از ذلت بیزار است و عاشق آزادی است.

    حسین(ع)، عاشورا را آفرید و عاشورا حسینیان زمانه را،

    حسین(ع) خود را در بلا افکند تا ولا و ولایت به معنا بنشیند، «البلاء للولا» با خون حسین(ع)  تفسیر شد و مسجدالاقصی و کعبه هدی با خون حسین(ع) بقا یافت.

    حسین(ع) چون کتابی بی‌شیرازه، جسمش را به دم تیغ جباران سپرد تا شیرازه قرآن را مستحکم گرداند.

    حسین(ع) با خون خود عدالت، مظلومیت و عبودیت را عاشقانه تعبیر کرد.

    حسین(ع) همه را به تلاش و مبارزه برای دستیابی به حقیقت زندگی فرا خواند؛ چراکه پیام کربلا و عاشورا پیام حریت، عدالت، عزت و سرافرازی است و نباید این اهداف بزرگ در مکتب حسین(ع) فراموش شود.

    اگر این اهداف نادیده گرفته شود فلسفه عزاداری و به تبع آن راه حسین(ع) فراموش خواهد شد. حسین(ع) بر ما آموخت که چگونه، عقیده را پاس بداریم.


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       خواندنی
  • یکشنبه 86/10/16 ساعت 11:17 صبح

    در باب هدایت

    چه کسانی را خدا هدایت نمی‌کند؟

    نخست کافران را (کذالک یضل الله الکافرین) زیرا خود نخواسته‌اند که به آستان عبودیت راه یابند و از درگاهش نعمت هدایت بخواهند.

    دوم ستمکاران را (والله لایهدی القوم الظالمین) که به حقوق خداوندی و حریم حق اجتماع تجاوز کردند و از منطقه فطرت و سلامت بیرون جستند و خشم خدای را برانگیختند و به هدایت راه نیافتند.

    سوم زشتکاران را (و ما یضل به الا الفاسقین) که در لهجه عفن گناه غرق شدند و دامن به معصیت آلودند و آنسان زنگار گناه بر آئینه دل کشیدندکه دیگر نتوانستند انعکاس شعاع هدایت را دریابند، پس گناه با خود آنهاست که چراغ فطرت را در نهاد خویش خاموش کردند و خود را از قابلیت هدایت انداختند و مسلم است که اگر به سوی خدا بازگردند و از کفر و ظلم و گناه پاک شوند، خدای هم آنها را از بهره هدایت بهره‌مند خواهد ساخت.

     


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

       عیدتان مبارک
  • چهارشنبه 86/10/5 ساعت 9:47 صبح

    ولادت مبارک


      دل ما را با نظری شاد کنید ( )

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

  •    لیست کل یادداشتهای این وبلاگ
     
    جلوگیری از تفرقه
    یا ارحم الراحمین
    معلم قرآن
    یا حسین(ع)
    «ادامه مطلب» یا حسین (ع)
    قرآن برای همه
    جملات کوتاه از آدمهای بزرگ
    سخنی با خدا
    یا حسین شهید درود خدا بر تو و خاندان پاکت
    بسم الله
    تابلو
    دیدگاه امام خمینی(ره) درخصوص قرآن
    [عناوین آرشیوشده]